جنگ عفرین به زیان کیست؟

یونس شاملی

 در نوشته قبلی از زاویهء «جنگ عفرین به نفع کیست» منافع و جهتگیریهای دول تاثیرگذار در جنگ عفرین را توضیح دادم. اما در این نوشته برآنم که توضیح دهم این جنگ به زیان کیست.
 عملیات نظامی ترکیه برای تصرف شهر عفرین در سوریه و برای بیرون راندن نیروهای «په یه ده»، جدا از فجایع انسانی ناشی از آن از هر دو سو، به ماهیت بازدارنده و ضددمکراتیک این جنگ در منطقه اشاره خواهم کرد. دولتهای سوریه، ایران و عراق در تقابل با این یورش نظامی ترکیه در خاک سوریه از سویی خشنود و از سوی دیگر ناراضی اند. دولتهای برشمرده از اینکه ترکیه با حمله به عفرین توانایی سیاسی نظامی کردهای سوریه را تضعیف میکند، خشنودند، اما از اینکه ترکیه با سازماندهی بخشی از مهاجرین سوریه تحت نام «ارتش آزاد سوریه» میخواهد در سرنوشت آتی سوریه به عنوان یک نیروی سیاسی نظامی نقش آفرینی کند، ناراضی اند. از سوی دیگر افزایش قدرت سیاسی نظامی ترکیه (و در واقع رئیس جمهور ترکیه رجب طایب اردوغان) از قِبل حمله کنونی به عفرین به تعمیق بحران میان روسیه و آمریکا راه میبرد. روسیه به خاطر تقویت موقعیت سیاسی نظامی بشار اسد در سوریه طرفدار سرکوب تشکیلات کردی «په یه ده» از سوی ترکیه اردوغان است. اما این  کشور مخالف نفوذ سیاسی نظامی ترکیه در سوریه است. چرا که افزایش نفوذ ترکیه در تحولات سیاسی سوریه به تقویت موضع ناتو در تحولات آتی سوریه نیز راه خواهد برد. چشم پوشی آمریکا و یا حداقل بی تفاوت ماندن آن کشور به حمله نظامی ترکیه به عفرین برای بیرون راندن «په یه ده»، متحد سالهای اخیر آمریکا در جنگ با داعش، نیز ریشه در تقویت بنیه ناتو برای تاثیرگذاری در تحولات آتی سوریه دارد. 
 
با اندکی نگاه به گذشته نه چندان دور میتوان به روشنی دریافت که چهار کشور ایران، ترکیه، عراق و سوریه از نقطه نظر ساختاری یک دولت- ملت تک ملیتی در یک کشور کثیرالملله هستند. در طول حدودا صدسال گذشته هر چهار کشور همواره ملت های غیرحاکم (ملل اسیر) و جنبش های ملی و دمکراتیک متعلق به آنها را در این کشورها را با توسل به خشونت بارترین شیوه ها سرکوب کرده اند. رویدادهای پس از ۱۱ سپتامبر معروف در امریکا و هجوم نظامی آن کشور برای تغییر رژیم در عراق و افغانستان شرایط را از جهت حقوق گروههای ملی غیرحاکم در این کشورها تغییر داد و از آن زمان در افغانستان و عراق حقوق گروههای اتنیکی به اجبار به رسمیت شناخته شدند و رفرم های قابل توجهی در ساختار حقوقی آن کشورها و در راستای حقوق گروههای اتنیکی به انجام رسید و از این قِبل بود که کردهای عراق توانستند دولت محلی اقلیم کردستان را برپا کنند و این تقسیم قدرت سیاسی زمینه های رشد و خودآگاهی بیشتر در این کشورها را فراهم ساخت. اما ایران و ترکیه همچنان سیاست تبعیض، تحقیر و انکار را در قبال گروههای ملی غیرحاکم در این کشورها ادامه دادند و صدمات جبران ناپذیری بر روند رشد اجتماعی اقتصادی و فرهنگی در این کشورها وارد کردند. 
 
زیان های جنگ عفرین در کجاست؛
جنگ عفرین جدا از تشدید قطب بندیهای موجود در منطقه که در نوشته قبلی به توضیح آن پرداختم، صدمات قابل توجهی به روند دمکراتیزاسیون در کشورهای برشمرده از سویی و در تعارض با جنبش های  ملی - دمکراتیک از سوی دیگر در کشورهای منطقه قرار داشته است. 
 
در ترکیه؛
با نیم نگاهی به تاثیرات جنگ عفرین، میتوان به سادگی اثرات مخرب این جنگ را در ارتباط با روند دمکراتیزاسیون در ترکیه مشاهده کرد. اولاترین تاثیر مخرب این جنگ نقش بازدارنده آن در روند دمکراتیزاسیون در این کشور است.  ایجاد محدویت در آزادی بیان و آزادی اعتراضات است که در روز آغازین جنگ با لهن بسیار خشن اردوغان در یکی از سخنرانیهایش به زبان رانده شد. «شرایط فوق العاد در ترکیه» که برای چندمین بار تمدید شده و با اعتراضات نسبتا وسیع احزاب مخالف و جامعه مدنی ترکیه روبرو گردیده است، میتواند در سایه این جنگ تا زمان نامحدودی ادامه یابد و صدای مخالفین آن خاموش گردد. این تعرض به اصول دمکراتیک تا آنجا پیش رفته است که حتی مجلس ملی ترکیه برای تاثیرگذاری بر روند تحولات فلج شده است. صدای مطبوعات در غرش توپهای جنگی در آنسوی مرزهای ترکیه به گوش کسی نمیرسد. به همین دلایل روند دمکراتیزاسیون در سایه سیاه جنگ از کار می ایستد و ترس و نگرانی هیبت جامعه را در هم می نوردد.  
 
با بروز این جنگ که اساسا حرکتی در تخالف با جنبش ملی کرد در سوریه است، مطالبات گروههای ملی و یا اقلیت های اتنیکی و... در ترکیه که مسئله کرد یکی از مهمترین آنهاست، همچنان به محاق کشیده شده و سرکوب میشود. و به مراتبی که جنبش های نسبتا قوی ملی در داخل کشور سرکوب میشوند دستیابی گروههای ملی و یا دیگر اقلیتهای ضعیف تر در ترکیه اساسا امکان مطرح شدن در جامعه را نمی یابند.
 
نگاه به مسئله کرد در ترکیه و چند و چون آن در این کوتاه سخن ممکن نیست، اما بایستی عنوان کرد که ترکیه برای ایجاد رفرم های حقوقی در راستای حل مسئل کرد سالها و حتی دهه ها دیر کرده است.  با اندکی دقت میتوان تاثیر قابل توجه مسئله کرد در سیاست داخلی و خارجی ترکیه به عینه مشاهده کرد. مناسبات ترکیه در این اواخر به خاطر مسئله کرد با آمریکا متحدش در ناتو به سردی گراییده است، وجود مسئله کرد از ورود ترکیه به اتحادیه اورپا ممانعت به عمل آورده است. ترکیه اردوغان به دلیل مسئله کرد با کشورها مهم اتحادیه اروپا در تعارض و تخالف است. آیا وقت آن نرسیده است که ترکیه در راستای حل مسئله کرد به رفرم های سیاسی و حقوقی لازم دست بیازد؟ 
 
 در سوریه؛
اولین تاثیر حمله نظامی به عفرین برای بیرون راندن تشکیلات کردی «په یه ده» از این شهر و استمرار این جنگ در مناطق دیگر شمال سوریه اولین صدمه اش به روند دمکراتیزاسیون در کشور سوریه است.  
 
بعد از عقب رانده شدن و شکست داعش در سوریه و افزایش توانایی نظامی بشار اسد که به کمک روسیه و ایران به انجام رسید، تنها نیروی مستقل و نسبتا توانایی که میتواند در روند صلح و دمکراتیزاسیون سوریه نقش بازی کند «نیروهای دمکراتیک سوریه» استکه از گروههای ملی کرد، عرب، ترکمن و… تشکیل شده است. و البته که عمده ترین بخش این نیرو را کردها تشکیل میدهند. این نیروی مستقل تنها شانس سوریه برای تقسیم قدرت سیاسی و باز شدن روند دمکراتیک در این کشور است. اگر این نیرو با توانایی بیشتر برای بازسازی سوریه و در مذاکرات متقابل میان دولت و نیروهای مخالف شرکت نکند، شانس گروههای کوچکتر برای تقسیم قدرت سیاسی با بشار اسد (و از آن جمله ترکهای سوریه) بسیار کم خواهد بود. و دقیقا از همین زوایه است که جنگ عفرین و حذف تشکل های کردی در سوریه در ضدیت کامل با روند دمکراتیزاسیون در سوریه است. میوه چینان اصلی این روند، ایران و روسیه هستند که خواهند توانست فعالیت های سیاسی نظامی   خود را در سوریه دائمی کنند. میوه چین دیگر این روند خود اردوغان است که با جنگ عفرین و تحت لوای «ارتش آزاد سوریه» که از اسلام گرایان عمدتا افراطی سوری تشکیل شده است، به یکی از طرفهای درگیر در سوریه بدل شده و طرف معامله در مذاکرات صلح و دمکراسی در کشور سوریه خواهد بود. آیا یک تشکل صوری و افراط گرای دینی «ارتش آزاد سوریه»  خواهد توانست تاثیری در روند دمکراتیزاسیون سوریه بازی کند؟ 
 
از طرف دیگر، اگر از ادبیات دولتی ترکیه دور شویم، سرکوب «په یه ده» در واقع سرکوب جنبش ملی کرد در سوریه است. این جنبش البته کی بی عیب و نقص نیست. گزارشات امنستی در باره پاکسازی قومی اعراب یکی از لکه های سیاه این جنبش در مناطق تحت تسلط «په یه ده» است که البته در سطوح بین المللی میتواند از نظر حقوقی پی گیری شود. اما اگر جنبش ملی کرد که «په یه ده» عنصر اصلی آن را تشکیل میدهد در سوریه سرکوب گردد، مطالبات گروههای ملی کوچکتر و از آن جمله ترک های سوریه و… بازنده گان اصلی تحولات اخیر و جنگ خانمانسوز در سوریه خواهند بود. و بدین وسیله جنبش های ملی ملل محکوم در سوریه به محاق کشیده خواهد شد و روند اعاده حقوق ملی برای گروههای ملی ساکن در سوریه با ضربات جبران ناپذیری روبرو خواهد شد. 
 
 در ایران؛
دههء گذشته ایران در دو مرحه شاهداعتراضات بسیار وسیع از درون علیه جمهوری اسلامی بود، اولین آن جنبش سبز نام گرفت و دومین آن، اعتراضات وسیع اخیر در ۹۰ شهر کوچک و بزرگ بوک که با خشونتی غیرمتعارف سرکوب شد. اینک که اعتراضات مردم در مرکز با شکست روبرو شده است، امید دیگر مردم برای عقب راندن جمهوری اسلامی و حرکت بسوی دمکراتیزاسیون در ایران، رشد جنبش های ملی- دمکراتیک متعلق به ملتهای غیرفارس ساکن در این کشور است. ساختار اتنیکی در ایران و کثرت جمعیت غیرفارس (حدود ۷۰ درصد) خود میتواند زمینه های تحول سیاسی و دمکراتیزاسیون در این کشور را فراهم آورد. به بیان دیگر اگر مبارزات ملت حاکم با سرکوب غیرمتعارف جمهوری اسلامی روبرو میشود، رشد جنبش های ملی- دمکراتیک متعلق به ملیتهای غیرفارس (ترک، کرد، عرب، بلوچ، لر و…) میتواند امید تازه ایی در شریانهای تحولات اجتماعی و سیاسی در ایران بوجود آورد. به بیانی دیگر رشد جنبش دمکراسی خواهی در مرکز با تمامی نارسایی های آن و گسترش مبارزات ملی- دمکراتیک خلقهای غیرفارس در پیرامون، چشم انداز روند دمکراتیزاسیون در این کشور گرفتار در چنگال استبداد دینی، سیاسی، اتنیکی… را میتواند ممکن سازد .
 
جنگ عفرین آشکارا به تضعیف جنبش های ملی - دمکراتیک در سوریه و کل منطقه می انجامد.  و هم آوایی چهار کشور ایران، ترکیه، سوریه و عراق در ضدیت با حقوق اتنیکی گروههای ملی امکان سرکوب را در درون این کشورها تسهیل خواهد کرد. ایران در شدت عمل نشان دادن به اقلیم کردستان عراق به خاطر اعلام رفراندوم استقلال، با گروه شیعه افراطی هشت شعبی، در خط مقدم جبهه فشار نظامی علیه اقلیم کردستان قرار داشت.
 
 
همچنانکه عنوان کردم یکی از علل اصلی نزدیکی چهار کشور فوق هم رایی در سرکوب حقوق ملی گروههای اتنیکی است. و مهمتر دیگر اینکه گشایش سیاسی و دمکراتیزاسیون در این کشورها بدون رفرم در زمینه حقوق گروههای ملی (اتنیکی) غیر ممکن است. تاریخ نزدیک ایران این تجربه را بارها از سر گذرانده است. آنجا که دولت مرکزی ضعیف تر میشود، مناطق ملی با سرعت به سوی متشکل کردن کانتونهای ملی خود دست می یازند. برپایی حکومت ملی آزربایجان در ۱۳۲۴ و در همین زمینه تشکیل جمهوری مهاباد را میتوان چون نمونه هایی در تاریخ نزدیک برشمرد.  
 
در عراق؛
در عراق نیز داستان بر همین منوال است. اقلیم کردستان با استفاده از اشغال عراق توسط آمریکا و متحدانش توانست دولت محلی خود را در آن اقلیم برپا کند. بعضی از سیاستها و تصمیمات نادرست در زمینه سیاسی (اعلام استقلال زودرس) و توسعه ارضی (الحاق کرکوک و..)  بهانه های لازم را برای همکاری کشورهای فوق و برای فشار آوردن به اقلیم کردستان و لغو نتایج رفراندوم و… را فراهم ساخت.
 
اینک ترکمن ها در عراق همچنان بدون اینکه استاتوسی حقوقی و سیاسی مشخصی داشته باشند زمانی در سیطره بخش عربی عراق و زمانی در سیطره بخش اقلیم کردستان عراق به زندگی بی ثبات شان ادامه داده اند. با وجود اینکه ترکیه (اگر مسئله ملی در آن وجود نمیداشت) میتوانست در احقاق حقوق ملی ترکها در سوریه و ترکمان ها در عراق کارهای مهمی انجام دهد. دولت مرکزی عراق، با چشم بستن ترکیه نسبت به حقوق اتنیکی ترکمان ها در آن کشور، همچنان بی تفاوتی نسبت به ترکمان هارا پیشه خود ساخته است. 
 
نتیجه اینکه؛
 زاویه نگاه من در خصوص مسائل سیاسی در راستای دمکراتیزاسیون در درون کشورها و تامین حقوق برابر اتنیکی در کشورهای عقب مانده و نیمه عقب مانده در خاورمیانه است. وگرنه دمکراسی و حقوق اتنیکی در کشورهای پیش رفته تا درجه مقبولی نه تنها حل شده است، بلکه این مهم هر روز زمینه های وسیعی را برای گشایش خویش باز می یابد.  در کشورهای خاورمیانه و بویژه در کشورهایی که فوقا برشمردیم تحقق دمکراسی سیاسی و تامین حقوق اتنیکی چنان به هم گره خورد است که در پروسه تحولات سیای نمیتوان این دو روند را از همدیگر جدا ساخت و یکی را از دیگری مقدم تر و یا ماخرتر دانست. چه بدون این (حقوق اتنیکی) آن یکی (دمکراسی) معنی خود را خواهد باخت و بدون آن (دمکراسی) این کی (حقوق اتنیکی) فرم و قالبی بیش نخواهد بود. همچنانکه می بینیم هیچکدام از این کشورهای چهارگانه موفقیت چشمگیری در تلفیق دمکراسی و حقوق اتنیکی نداشته اند. 
در ترکیه که پیشرفت چشمگیری در زمینه دمکراسی بوجود آمده است امروزه به دلیل نفی حقوق اتنیکی در این کشور دست آوردهای دمکراسی در حال فروپاشی است. در عراق حقوق اتنیکی کردها تامین شده است اما این حقوق در کشور هنوز تامین نشده است و تامین حقوق کردها به قطبی شدن این کشور راه برده است. 
در سوریه جنگی برای دمکراسی و تامین حقوق اتنیکی در جریان است اما نتایج آن هنوز معلوم نیست. همچنانکه توضیح دادم، جنگ عفرین در این پروسه تاثیر منفی بر تحولات پیشرونده سوریه خواهد داشت. 
بالاخره در ایران دولت توتالیتر دینی هنوز و استبداد سیاسی هستی حقوقی کشور را از هم پاشیده است و حقوق اتنیکی گروههای ملی همچنان سنگر جدال و مبارزه برای عدالت و برابری است. ایران چه در حقوق و چه در سیاست یکی از عقب مانده ترین رفتارها را هم با ملت حاکم و هم بسیار وحشیانه با ملت های اسیر و محکوم (ترک، کرد، عرب، بلوچ و…) در پیش گرفته است. روخدادهای سیاسی در کشورهای از نوع ایران گاهی در انتظار یک جرقه کوچک است. 
۲۰۱۸-۰۱-۲۷
 



Namn:
Kom ihåg mig?

E-postadress: (publiceras ej)

URL/Bloggadress:

Kommentar:

RSS 2.0