آزادیهای سیاسی، بی یا با قید و شرط، کدامین؟

 یونس شاملی
یکی از مباحث بسیار مهم در فردای جمهوری اسلامی چند و چون پی ریزی یک جامعه دمکراتیک مبنی بر "آزادیهای سیاسی" و… است. مبحث (آزادیهای سیاسی) اگر چه بسیار زیاد بصورت شعار بر زبان رانده میشود، اما کمتر بصورت استدلال بر آن پافشاری میشود. شایان ذکر است که دمکراتیسم در یک جامعه تنهاا با آزادیهای سیاسی تامین نمیشود. بلکه آزادی در تمامی زمینه های زندگی اجتماعی ( ازادیهای فردی یا حقوق شهروندی و آزادیهای جمعی یا حقوق برابر گروههای اتنیک، حقوق برابر زنان، تامین حقوق کودک، حقوق اقلیت ها دینی و جنسیتی و…) است که میتواند متحقق گردد. آزادی تشکل، آزادی فعالیت های صنفی و… مسائلی است که در بحث آزادی به میان می آید. 

آزادیهای سیاسی نیز از جمله آن مفاهیمی است که بیشتر بصورت شعار به آن تاکید میشود و تعمیق در مفهوم آن همچنان لنگان پیش میرود. در روزهای اخیر دو فکر متفاوت از میان شخصیتهای فعال جامعه ایران به چشم ام خورد. بعد از خوانند نظر این جنابان حس کردم فکر متفاوت تری دارم و نوشتن آن را خالی از فایده ندیدم.


در خصوص آزادیهای سیاسی جناب سیروس ملکوتی مینویسد: "جامعه فردايي هيچ نيازي به اين زائده ميكروبي بنام ملا ندارد . بلكه بايد بجاي هزينه نمودن براي توليدگران جهالت به فكر علم و دانش نوين بود" (پایان نقل قول) و جناب اسفندیار منفردزاده ضمن مخالفت با آقای ملکوتی مینویسد: "پا گرفتن و رونق آن تفکر محصول ممنوعیت مخالفان حکومت پیش و پس از انقلاب است، اگر استدلالی برای دفع شر این بینش نداشته باشیم، با زور و ممنوعیت کاری ازپیش نخواهیم برد". (پایان نقل قول).

 

اما من نه مثل آقای ملکوتی می اندیشم و نه مثل جناب منفردزاده آزادیهای سیاسی را توضیح میدهم. بلکه من جمع این هر دو فکر را پایه و اساس آزادیهای سیاسی جامعه رو به دمکراسی میدانم. به بیانی دیگر ممکن است در جامعه ایی نظر جناب ملکوتی صائب باشد و در جامعه دیگر نظر آقای منفردزاده قابلیت اجرایی داشته باشد. به بیان دیگر انتقادی که از نقطه نظر من به جناب ملکوتی و آقای منفرزاده در خصوص بحث مورد نظر وارد است نگاه ایستا به "آزادیهای سیاسی" است، که گویا "چند و چون آزادیهای سیاسی" از قبل برای جامعه تعیین میشود. یعنی آقای منفردزاده نوع "بی قید و شرط" آن را میخواهند و جناب ملکوتی نوع "با قید و شرط" آن را طلب میکنند.


"آزادیهای بی قید و شرط سیاسی" که عموما از سوی چپ کمونیست به جامعه سیاسی عرضه میشود، شعار بسیار خوب و جذابی است، اگر یک شعار تبلیغی نباشد، چون پیش از این کمونیستها مطلقا عکس آن را اجرا کرده اند و یا اگر این شعار واقعا  قابل اجرا باشد. بدین خاطر میگویم قابل اجرا باشد که ممکن است شرایط اجتماعی تحقق آزادیهای بی قید و شرط سیاسی را برنتابد و خود "آزادیهای بی قید و شرط" به محدود کردن و حتی مسدود کردن "آزادیهای سیاسی" بیانجامد. برای نمونه در انتخابات چندین سال پیش در الجزایر اسلامگرایان در انتخابات آزاد برنده شدند. عقل سیاسی آقای منفردزاده (آزادیهای بی قید و شرط سیاسی) در چنین شرایطی حکم میکند که قدرت سیاسی به اسلامگرایان منتقل شود و عقل سیاسی جناب ملکوتی میگوید که بهتر است این انتقال قدرت انجام نگیرد و آزادی های سیاسی را به قید و شرط هایی مقید کنیم. گرایش سکولار حاکم بر الجزایر به بنیاد فکر آقای ملکوتی عمل میکند و نتیجه چنین سیاستی حفظ سکولاریسم در الجزایر و رشد تدریجی دمکراسی بر ریل یک نظام سکولار در الجزایر است. اما دمکراسی در ترکیه این اواخر بر بنیاد فکر جناب منفردزاده عمل کرد و دمکراسی ترکیه قدرت سیاسی را به رای برآمده از صندوقهای انتخاباتی منتقل کرد  و حزب آکپ به رهبری رجب طایب اردوغان به عنوان نخست وزیر و سپس به عنوان رئیس جمهور ترکیه به ارکان کشور مسلط شد. از اغاز دوره حاکمیت اسلام گرایان در ترکیه که با سی و اندی درصد رای به مجلس راه یافته بودند توانستند با تاکید به اسلام گرایی و جذب طیف های مذهبی و سنتی جامعه ترکیه بر این کشور مسلط شوند. حزب حاکم ترکیه از زمان به قدرت رسیدن چهار نعل به گسترش ارزشهای دینی، ترویج حجاب برای زنان، گسترش دین گرایی بواسطه گشایش مدارس دینی و حتی تبدیل مدارس دولتی به مدارسی با محتوی دینی (ایمام خطیب)، تسلط بر مطبوعات و مدیا، آزادیهای سیاسی در این کشور را بسیار محدود کند و امروز ترکیه به عنوان زندان خبرنگاران در دنیا سر و صدا کند. مصر نمونه دیگری در این رابطه است. محمد مرسی نماینده اخوان المسلمین از طریق انتخابات به ریاست جمهوری رسید. از زمان به قدرت رسیدن وی گرایشان دینی تقویت شدند، محدودیت های سیاسی و فشار بر زنان در کشور افزایش یافت. بحث حجاب اجباری در این کشور به میان آمد. تا اینجا جامعه مصر بر اساس نظر اقای منفردزاده عمل کرده بود، اما کودتای نظامیان روند اسلامگرایی در جامعه مصر را مسدود کرد و از زمان کودتا جامعه مصر بر اساس نظر آقای ملکوتی عمل کرده است.

ذکر این نکته نیز خالی از اهمیت نیست که نمونه های فوق نظر جناب ملکوتی را مثبت تر نشان میدهد و جنبه های منفی "ازادیهای بی قید و شرط سیاسی" را بیشتر برجسته میکند. اما حقیقت چنین نیست. نمونه های بسیار زیادی در کشورهای جهان وجود دارد که با تحکیم "آزادیهای بی قید و شرط سیاسی" روند رشد جامعه را تسریع کرده و دلمشغولیهای جامعه را از آزادیهای سیاسی بسوی دیگر آزادیها در یک کشورها کشانده است. به بیان دیگر به دلیل عقب ماندگی سیاسی اقتصادی در کشورهای جهان عقب سوم در خاورمیانه، آفریقا و آسیا آزادیهای سیاسی ممکن است به گرایشات دینی فرصت عرض و اندام بیشتری را در صحنه سیاسی فراهم آورد و با میدان داری اسلامگرایان وتسلط سیاسی این بخش بر جامعه سیاسی خواه ناخواه  کشور را بسوی عقب ماندگی و فلاکت بیشتر سوق خواهد داد. اما در کشورهای پیشرفته شمال اروپا، شرایط کاملا متفاوت است. رشد استاندارهای سکولاریسم و شکل گیری دولتهای رفاه و تضعیف فقر در این کشورها و فرصت را از گرایشات دینی برای نقش آفرینی در سیاست گرفته است. در چنین کشورهایی عموما البته که نظر جناب منفردزاده صائب است و آزادیهای بی قید و شرط سیاسی زمینه های رشد و توسعه بیشتر را برای این جوامع به ارمغان می آورد. در چنین جوامعی سخن گفتن از قید و بند در آزادیهای سیاسی خود زنجیری برای بازداشتن جامعه از پیشرفت و ترقی است.

بنابراین "آزادی های سیاسی" در یک کشور صرفا در تقابل با استبداد سیاسی نیست که فورموله میشود،  بلکه فاکتورهای دیگری در جامعه ممکن است وجود داشته باشد که آزادیها را به قید و شرط لازم محدود کند.  در چنین شرایطی دقت نظر به جوهرهء "آزادی سیاسی" تعیین کننده میدان عمل آزادیهای سیاسی است نه صرف باور ایدئولوژیک به آن. به بیان دیگر نگاه دینامیک  به "آزادی های سیاسی" در جوهرش "تضمین حقیقی" آزادیهای سیاسی در یک چشم انداز استراتژیک را بایستی مد نظر داشته باشد. اما یک نگاه استاتیک به "آزادیهای سیاسی" نگاهی ایدئولوژیک به آن پدیده است.  نتیجه این نوع نگاه (استاتیک) است که آقای منفردزاده و آقای ملکوتی را در مقابل هم قرار میدهد. اما اگر این دو شخصیت نگاهی دینامیک به "آزادیهای سیاسی" داشتند و شرایط عینی و ذهنی جامعه را یکی از فاکتورهای اساسی کم و کیف "آزادیهای سیاسی"  قرار میدادند امروز اختلافی میان آن دو در این زمینه وجود نداشت. چه، انتخاب کم و کیف "آزادیهای سیاسی" روند رشد جامعه (از نظر ذهنی) تعیین میکند نه فکر تعیین شده از قبلِ آقای ملکوتی و یا جناب منفردزاده. به نظر من کم و کیف "ازادیهای سیاسی" را چشم انداز یک حاکمیت سکولار(غیر دینی) دمکرات از سویی و اقصاد توسعه یافته از سوی دیگر تعیین میکند و نه چیز دیگر.

2015/03/24

 



Namn:
Kom ihåg mig?

E-postadress: (publiceras ej)

URL/Bloggadress:

Kommentar:

RSS 2.0