فاصله انتقاد دمکراتیک با نژادپرستی

در نقد هادی صوفی زاده

یونس شاملی 
نوشته آقای هادی صوفی زاده را تحت عنوان "چرخش اسلام ترکی ترکیە بە اسلام وحشی" خواندم و به مراتبی که در سطور آن پیش رفتم مفاهیم و جملاتی دور از انتظار،  یکی بعد از دیگری فکرم را مشغول کرد. در این نوشته آقای صوفی زاده ظاهرا سیاستهای دولت ترکیه را به نقد میکشد، اما قلم به تدریج به جای نقد سیاست دولت ترکیه، به نقد منش و روانشناسی "ملت" و یا  نقد "ترکها" کشیده میشود و به دوگانگی بسیار عجیبی ذهنیت خواننده مطلب را مغشوش میکند.
من به آن بخش از اطلاعاتی که در نوشتهء آقای صوفی زاده آمده است کاری ندارم و البته به ایشان حق میدهم که سیاستهای دولت ترکیه در قبال کردها را هر انگونه که می خواهند و می پسندند به نقد بکشند. اما استفاده از اصطلاح "ترکها" به عنوان مخاطب قلم آقای صوفی زاده را نه تنها درست نیافتم، بلکه حتی استفاده از این نوع ادبیات را برازنده یک قلم نگار نیز نمیدانم.

 

چند نمونه یا چند جمله از متن نوشته آقای صوفی زاده را در ذیل اورده ام. آقای صوفی زاده در چندین جای مطلب شان چینین جملاتی را بکار برده اند:

 

"تورکها در برهم زدن  قواعد بازی مهارت خاصی دارند."، "تورکها در مقابل کورد ضعف هویتی، فرهنگی و تاریخی دارند."، "بلحاظ تاریخی، تاریخ تورکها با کشت و کشتار آغازشدە و خشونت ریشە در فرهنگ آنان دارد."، "تورکها بدون تکیە بر اسلام هویت ضعیفی نسبت بە ملل دیگر دارند". (پایان نقل قولها)

 

استفاده از لفظ "تورکها" در این جملات هر انسانی با هویت اتنیکی ترک را هدف قرار میدهد. جملات عنوان شده جملاتی تبلیغی هستند تا جملات و مفاهیمی بر امده از یک تحقیق. در تمامی این مفاهیم تصور تحقیر کننده ایی در برخورد با "تورکها" مورد استفاده قرار گرفته است. در یکی از جملات "تورک ها و کردها از نقطه نظر هویت گرایی" با همدیگر مقایسه شده اند. به بیان دیگر این جملات و تفکر نشسته در پس آن تشدید تضاد خلقها را با خود به یدک میکشد. در شرایطی که خلقهای ساکن در خاورمیانه، چه ترکیه و چه ایران و دیگر کشورها خلقها غیرحاکم از رنج سیاستهای سرکوبگرانهء دولت حاکم (تضاد خلق با دولت) در عذاب هستند، آقای صوفی زاده حس تضاد "خلق در مقابل خلق" را دانسته و یا نادانسته به سطور مقاله خویش می افزاید. این یکی از آن نکاتی است که نوشته آقای صوفی زاده را شامل یک انتقاد جدی میکند. به بیان دیگر برابری حقوق اتنیکی در داخل کشورها و یا برابری میان کشورهای مستقل نه بر مبنای تاریخ سیاسی ملتها و به بیان دیگر دروغپردازیهای ناسیونالیستهای افراطی در تاریخ سازیهای جعلی برای خودشان، بلکه بر مبنای منشور جهانی حقوق بشر، کنوانسیونهای الحاقی آن و در مجموع  بر اساس حقوق برابر فردی و جمعی (اتنیکی، جنسیتی، دینی و...) بایستی شکل بگیرد. محور مناسبات خلقها نه برمبنای کوچکی و بزرگی دولت هایشان، نه برمبنای داشته ها و یا نداشته های تاریخی آنان، بلکه برمبنای حقوق انسانی و اجتماعی بایستی تنظیم گردد و صلح و همبستگی محور مناسبات انسانها، ملتها و دولتها با همدیگر باشد. غیر از این تمامی مناسبات غیردمکراتیک و استبدادی بایستی از بیخ و بن تغییر کرده به مناسبات دمکراتیک در بین خلقها تبدیل گردد.

 

آنچه که محور نقد آقای صوفی زاده نسبت به تورکها بیان شده را میتوان در تک تک کشورهای خاورمیانه و بویژه مسلمان نمونه های بسیار زیادی یافت. نمونه های رفتاری از نوع  "قواعد بازی به هم زدن"، "ضعف هویتی داشتن"، "خشونت گرایی" و "دین گرایی" را میتوان به سادگی  در میان دولت های منطقه خاورمیانه و کشورهای مسلمان به ازدیاد نیز یافت.  تازه ترکیه در میان کشورهای مسلمان حداقل در چند دهه گذشته از نقطه نظر پیشرفتهای سیاسی اقتصادی حدودا یک سر و گردن نسبت به دیگر کشورهای مسلمان پیشرفته تر بوده است.

 

از سوی دیگر، اولا تورکها تنها در ترکیه زندگی نمی کنند، بلکه  ایران، عراق سوریه، آذربایجان،  روسیه و... نیز محل زندگی آنهاست. اما در  نوشتهء آقای صوفی زاده همهء این جمعیت (تورکها) مورد به اصطلاح بی مهری و حتی اهانت قرار گرفته اند. ثانیا حتی اگر نظر آقای صوفی زاده  در این نوشته تورکهای ترکیه باشند نیز این اتهامات نادرست و نارواست. چرا که حدود بیش از 50 درصد جامعه ترک را کودکانی تشکیل میدهند که در 18 سال اخیر به دنیا آمده اند و حدودا با نرمهای امروزی تربیت میشود و از اتهاماتی که به آنها وارد شده است بی خبرند. کمی بیش از 50 درصد جامعه ترکیه را زنان تشکیل میدهند که خود قربانی نظام مردسالار و دین سالار در جوامع شرقی و از آن جمله در ترکیه هستند. اما همین زنان نیز در نوشته آقای صوفی زاده خشونت گرا، قواعد بازی به هم زن و ضعیف از نظر هویتی در مقایسه با کردها به حساب آمده اند. از سوی دیگر آیا همه مردان بالغ در ترکیه مثل هم فکر و یا عمل میکنند؟ همه مردان بالغ خشون گرا و دین گرا هستند؟ جنبش گزی پارکی، نمونه برجسته یک گرایش مدرن در جامعه ترکیه بود که از سوی جامعه روشنفکری و هنری ترکیه بشدت حمایت شد و مورد سرکوب دولتی قرار گرفت نیز در نوشته اقای صوفی زاده خشونت طلب و دین گرا معرفی میشود! جنبش زنان در ترکیه نیز احتمالا در نوشته آقای صوفی زاده رنگ دین گرا و خشونت طلب گرفته است! اینها تنها نمونه ایی از آن نگاهی یکبعدی است که "جمع"را، "گروه اتنیکی" را، "گروه دینی" را و حتی گروه "جنسیتی" را تنها به خاطر تعلق به یک جمع، به یک اتنیک، به یک دین و یا به یک جنسیت مورد تحقیر و تهاجم قرار میدهد. نمیگویم آقای صوفی زاده چنین میکنند، اما میخواهم روشن کنم که قلم ایشان در این نوشته به این سو لغزیده است.

 

 

یک زاویه دیگر نقد به نوشته آقای صوفی زاده تداخل نقد دولت با بررسی روانشناسی اجتماعی توده ها است. به بیان دیگر یا بایستی تاریخ ملت ها را از جهت های گونان طبقاطی، اجتماعی، فرهنگی بررسی کنیم و یا اینکه تاریخ دولت ها به نقد بکشیم. یکی دانستن این دو مقوله میتواند نتایج هولناکی در برداشته باشد. برای نمونه اگر رفتار دولت هیتلر را با منش ملت آلمان یکی بگیریم، بایستی تک تک آلمانی ها را در صندلی محاکمه هیتلر قرار دهیم. اگر استالین و عملکرد دولت او را با ملت یا ملتهای ساکن روسیه یکی بیانگاریم چه فاجعه ایی ممکن است روی دهد؟ زشت ترین صورت تضاد، نفرت و کینه مردمی نسبت به مردم دیگر، یا ملتی نسبت به ملت دیگر است. با عنایت به نوشته آقای صوفی زاده در جای جای نوشته ایشان "تورکها" با مفاهیمی منفی به توضیح کشیده میشوند و در جایی از این نوشته از برتری کردها نسبت به تورکها در زمینه شناخت هویتی سخن به میان می آید. من درباره درستی و نادرستی این بخش از نوشته سخن نمیگویم. بلکه جوهره این نگارش را در جهت تشدید  به تضاد میان خلقها همسایه در منطقه ارزیابی میکنم. و به همین سبب نیز استفاده از مفهوم "تورکها" در نوشته آقای صوفی زاده بسیار عجیب و خالی از یک نگاه انسانگرایانه و روشی عالمانه در نقد دولت ارزیابی میکنم.

 

انتظار داشتم در نوشته آقای صوفی زاده یک زاویه دید دیگری را نسبت به مسئله تداخل دین در دولتمداری ترکیه بخوانم. چون تداخل دین در دولتمداری ترکیه بعد از به قدرت رسین اردوغان و حزب اش آکپ به معضلی در این کشور تبدیل شده است. اما این نوشته آقای صوفی زاده با آن بخش از نوشته هایشان که من خوانده بودم تفاوت ماهوی داشت. ایشان در چند پاراگراف جنبهء روانشناسانه اجتماعی و تاریخی ملتی را به بدی و زشتی آلائیده اند. این شیوه نگارش، یعنی "محکوم کردن جمعی" صرفا به دلیل تعلق به یک جمع (اتنیک، جنسیت، رنگ پوست، جنسیت و...) از هر نوع که باشد امروزه در اروپا و جهان "نژادپرستی" تلقی میشود.

 

من میدانم که آقای صوفی زاده از سیاستهای دولت ترکیه در قبال خلق کرد در آن کشور ناراحت اند و البته در این ناراحتی هم محق اند. من هم دقیقا همان حس  آقای صوفی زاده را در قبال دولت فارسگرا در ایران دارم، اما هرگز ذهنیتم را آلوده تخریب ملت فارس نکرده و نمی کنم. ملت فارس و دولت فارسی در ایران دو پدیده کاملا متفاوتی هستند و برخورد متفاوتی را هم طلب میکنند. همبستگی خلقها بایستی سرلوحه تفکر و رفتار ما در ارتباط مردمان منطقه و جهان باشد. محق بودن در مظلومیت ملتمان چه در ترکیه و چه در ایران، نباید و نمیتواند جواز نژادپرستی برای ما صادر کند، بویژه پیشروان یک ملت باید حساسیت کافی برای دوری جستن از هر گونه نگاه نژادپرستانه را داشته باشند. صلح و دوستی بایستی محور اصلی ارتباط میان ملتها در منطقه و جهان باشد. آقای صوفی زاده به نیکی میدانید که قربانیان اصلی نفرت پراکنی علیه هر ملتی، مردمان بسیار مظلوم و عادی کوچ و بازارند. و این برای هیچ مردمی شایسته و روا نیست.  

2016-11-21

 

پی نوشت:

نوشته آقای هادی صوفی زاده (چرخش اسلام ترکی ترکیە بە اسلام وحشی) را در این لینک میتوانید مطالعه کنید.
http://www.iranglobal.info/node/57657

 

برگرفته از: مرکز مطالعات تبریز

http://tebaren.org/fa/?p=322




Namn:
Kom ihåg mig?

E-postadress: (publiceras ej)

URL/Bloggadress:

Kommentar:

RSS 2.0