کودک آزاری در نظام آموزشی ایران

 یونس شاملی
 
توضیح: من این مطلب را در سال 2009 نوشته ام. اما با فرارسیدن "روز جهانی زبان مادری" انتشار دوباره آن را خالی از فایده ندیدم. چرا که موارد مطرح در این نوشته همچنان مسائل مبتلا به جامعه کنونی ایران است.

خبر: 1

خبرگزاری آموزش نیوز در 24 آذر ماه 1388 خبری را تحت عنوان "آموزش و پرورش کشور به دو دوره 6 ساله تبدیل شد" به نقل از وزیر آموزش و پرورش، آقای حمیدرضا حاجی بابایی نوشت: "صبح امروز در جلسه شورای عالی آموزش و پرورش با حضور رئیس جمهور تبدیل آموزش و پرورش کشور به دو دوره 6 ساله ابتدایی و 6 ساله دوم ... به تصویب رسید؛ توجه به مناطق محروم و چند زبانه برای ایجاد عدالت آموزشی نیز یکی دیگر از مصوبات امروز شورای عالی آموزش و پرورش بود.

 
 

وزیر آموزش و پرورش گفت: "70 درصد دانش‌آموزان در سراسر کشور دو زبانه بوده و پس از ورود به کلاس اول و گذراندن یک سال تحصیلی هنوز زبان مادری آنها به فارسی تبدیل نشده است؛ این گونه دانش‌آموزان چگونه می‌توانند با دانش‌آموزانی که در تهران تحصیل می‌کنند رقابت کنند".

حاجی‌بابایی اظهار داشت: "دانش‌آموزی که در کلاس اول با این افت تحصیلی مواجه شود تا آخر نیز نمی‌تواند موفق باشد."

وزیر آموزش و پرورش با اشاره به برخی از موارد تغییرات جدید در نظام جدید آموزشی به خبرگزاری فارس گفت: " بر اساس تصمیم شورای عالی آموزش و پرورش، یک سال به مقطع ابتدایی تحت عنوان "پیش دبستانی " اضافه خواهد شد که به این ترتیب مقطع ابتدایی از 5 سال به 6سال افزایش خواهد یافت."

 

تفسیر خبر:

"هفتاد درصد دانش آموزان در سراسر کشور غیرفارس زبان و 30 درصد فارس زبانند"

با توجه به متن خبر، مواردی که تحت عنوان تغییرات به تصویب شورا عالی آموزش و پرورش رسیده، تنها و تنها برای تعمیق و گسترش آموزش زبان فارسی به کودکان غیرفارس زبان ایران انجام گرفته است. یعنی تمامی کودکان غیرفارس زبان، و به قول وزیر آموزش و پرورش 70 درصد آنان به هنگام ورود به نظام آموزشی، بجای آغاز تحصیل به زبان مادری، با سیاست تحمیل کردن زبان فارسی به آنان روبرو می شوند.

این در حالی است که اعلامیه جهانی حقوق زبانی در بند 24 خود به آموزش زبان مادر و گسترش آن تاکید دارد: "همه جمعیتهای زبانی حق دارند در باره گستره حضور زبانشان به عنوان زبان رابط و به عنوان زبان مورد مطالعه در تمام سطوح تحصیلی در سرزمین خود (پیش دبستانی ابتدائی متوسطه حرفه ای و فنی دانشگاهی و آموزش بزرگسالان) تصمیم بگیرندּ"

 

در این خبر از زبان وزیر آموزش و پرورش می خوانیم: "70 درصد دانش‌آموزان در سراسر کشور دو زبانه بوده و پس از ورود به کلاس اول و گذراندن یک سال تحصیلی هنوز زبان مادری آنها به فارسی تبدیل نشده است."

 

این بیان وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی روشن می کند که رژیم حاکم پروژه جایگزینی زبان فارسی به جای زبان مادری کودکان غیرفارس در ایران را دنبال میکند. وزیر آموزش و پرورش همچنین انتظار دارد که دانش آموزان غیرفارس با گذراندن تنها یک سال تحصیلی بیشتر، زبان فارسی را جایگزین زبان مادری خود کنند! وسعت اعمال این سیاست (70 درصد دانش آموزان غیرفارس) ضد فرهنگی و کودک ستیز نشان میدهد که نژادپرستی در جمهوری اسلامی با چه وسعت و عمقی به کودک آزاری در مدارس و نظام آموزش آن مشغول است.

 

در اولین ماده کنوانسیون حقوق کودک می خوانیم که: "از نظر این‌ کنوانسیون‌ منظور از کودک‌ افراد انسانی‌ زیر سن‌ 18 سال‌ است‌ مگر این‌ که‌ طبق‌ قانون‌ قابل‌ اجرا در مورد کودک‌، سن‌ بلوغ‌ کمتر تشخیص‌ داده‌ شود."

 

این بدان معنی است که تغییر هویت زبانی و فرهنگی 70 در صد کودکان در مدارس ایران از کلاس اول شروع شده و تا نهایی ترین کلاس دبیرستان، یعنی 18 سالگی، ادامه می یابد. بنابراین کودک آزاری جزء جدایی ناپذیر از سیاست نژادپرستانه و زبان کش نظام آموزشی ایران است.

 

این در حالیست که کنوانسیون حقوق کودک در ماده 30 خود تاکید دارد که: " در کشورهایی‌ که‌ اقلیت‌های‌ قومی‌ و مذهبی‌ و یا اشخاص‌ بومی‌ زندگی‌ می‌کنند، کودکی‌ که‌ متعلق‌ به‌ این‌ اقلیت‌ها است‌ باید به‌ همراه‌ سایر اعضای‌ گروهش‌ از حق‌ برخورداری‌ از فرهنگ‌ و تعلیم‌ و انجام‌ اعمال‌ مذهبی‌ خود و یا زبان‌ خویش‌ برخوردار باشد."

 

اما نظام آموزش و پرورش در ایران نه تنها به فرهنگ و زبان 70 درصد دانش آموزان احترام نمی گذارد، بلکه سیاست القاء و جایگزینی زبان فارسی بجای زبان مادری کودکان غیرفارس را بطور همه جانبه دنبال می کند. در همان حال ماده 9 ،اعلامیه جهانی حقوق زبانی تاکید دارد که: "همه جمعیتهای زبانی حق دارند که سیستم زبانی خود را بدون مداخلات اجباری و یا القائی تنظیم و استانداردیزه نموده حفظ، توسعه و ارتقاء دهند." اما جمهوری اسلامی هیچ وقعی به منشور جهانی حقوق بشر و کنوانسیونهای الحاقی آن نمی نهد.

 

غیرعقلانی ترین و ضد فرهنگی ترین سخنان را بایستی در کلام وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی جستجو کرد که می خواهد در همان کلاس اول زبان مادری ملیونها کودک ترک، کرد، بلوچ، عرب و ترکمن را از او بگیرد و زبانی کاملا بیگانه با زبان مادری کودک را به ذهن و فکر او حقنه کند. به عبارتی بهتر تهی کردن 70 درصد از کودکان و دانش آموزان از هویت فرهنگی و زبانی شان و اعمال برنامه وسیع و ضد انسانی از خود بیگانگی علیه کودکان غیرفارس را جز یک نسل کشی فرهنگی چه چیز دیگری نمیتوان نامید.

 

تازه وزیر آموزش و پرورش نگران رقابت دانش آموزان غیرفارس با کودکان فارس زبان در ایران است. وی می گوید: " این گونه دانش‌آموزان (دانش آموزان به اصطلاح "دو زبانه" به قول وزیر آموزش و پرورش و در حقیقت "غیرفارس" ) چگونه می‌توانند با دانش‌آموزانی که در تهران تحصیل می‌کنند رقابت کنند". وی ادامه میدهد که: "دانش‌آموزی که در کلاس اول با این افت تحصیلی مواجه شود تا آخر نیز نمی‌تواند موفق باشد." با این حساب سرنوشت ناموفق کودکان غیرفارس زبان در مدارس و حتی بعد از آن نیز با برنامه ها یکسان سازی زبانی رژیم جمهوری اسلامی کاملا روشن و آشکار است.

 

نگون بخت تر از آن اینکه، برای مرتفع ساختن جاده تحمیل زبان بیگانه به اکثریت کودکان و دانش آموزان غیرفارس در ایران، شورا عالی آموزش و پرورش؛ یک سال به مقطع ابتدایی تحت عنوان "پیش دبستانی " اضافه خواهد کرد و مقطع ابتدایی از 5 سال را به 6سال افزایش خواهد داد. به عبارت بهتر آموزش زبان فارسی برای اکثریت غریب به اتفاق کودکان غیرفارس زبان ایران یکسال پیش از شروع کلاس اول دبستان آغاز خواهد گردید. یکسال مقطع پیش دبستانی، برای حقنه کردن زبان فارسی به کودکان غیرفارس در ایران، چیزی جز تعمیق فاجعه کودک آزاری، برای کودکان خردسالی که حتی، هنوز به سن تحصیلی نرسیده اند، هم غیرانسانی، هم ضدفرهنگی و هم در تعارض با تمامی اعلامیه های مربوط به حقوق کودکان است.

 

جالب توجه تر اینکه اگر آمار کودکان غیرفارس در تمامی مدارس ایران 70 درصد دانش آموزان را به خود اختصاص میدهد، در واقع تنها 30 درصد کودکان مدارس در ایران را فارس زبانان تشکیل میدهند. در اشل وسیع تر زبان ملیت فارس با 30 درصد، خود را به 70 درصد صاحبان زبانهای غیرفارسی در ایران تحمیل می کند. این تحمیل زبانی، نه دمکراتیک و نه انسانی است. این سیاست را تنها و تنها میتوان یک سیاست استحماری برای نفی و انکار زبانهای غیرفارسی دانست.

جمهوری اسلامی با این سیاست در صدد محو و نابودی تمامی زبانهای غیرفارسی در ایران است. این چیزی جز نسل کشی فرهنگی و زبانی نیست که هفتاد درصد جمعیت ایران را شامل میشود. هر انسان آزاده ایی که به اعلامیه جهانی حقوق بشر و کنوانسونهای حقوق کودک و حقوق زبانی احترام می گذارند بایستی به سیاست کودک آزادی و محو و نابودی زبانهای غیرفارسی در ایران اعتراض کنند. همبستگی مردم ایران بخشا با به رسمیت شناختن تمامی زبانهای موجود در ایران ممکن و مقدور است و نه با حذف آنان.

2009-12-24

 

پیوستها:

(1) منبع خبر

www.farsnews.com

www.edunews.ir

 

اعلامیه جهانی حقوق کودک

www.aftab.ir

ماده ۱۷

د) وسایل ارتباط جمعی را تشویق میکنند تا به نیازهای زبانی و گفتاری کودکی که از اقلیتهای فرهنگی- قومی است، پاسخگو باشند.

ماده ۲۰

قبول کفالت و یا فرزندخواندگی کودک از طرف اشخاص دارای صلاحیت، شکلی از سرپرستی و مواظبت از کودک است. در این رابطه باید به ریشه ها و نیازهای فرهنگی، مذهبی و قومی کودک توجه کرده و تربیت و پرورش بدون انقطاع کودک را تامین نمود.

ماده‌ 30

در کشورهایی‌ که‌ اقلیت‌های‌ قومی‌ و مذهبی‌ و یا اشخاص‌ بومی‌ زندگی‌ می‌کنند، کودکی‌ که‌ متعلق‌ به‌ این‌ اقلیت‌ها است‌ باید به‌ همراه‌ سایر اعضای‌ گروهش‌ از حق‌ برخورداری‌ از فرهنگ‌ و تعلیم‌ و انجام‌ اعمال‌ مذهبی‌ خود و یا زبان‌ خویش‌ برخوردار باشد.

 

اعلامیه جهانی حقوق زبانی

turkdili.blogfa.com

ماده ٧

١- همه زبانها بیان هویتی جمعی و راهی مجزا برای درک و توصیف واقعیت اند و بنابراین میبایست که از همه شرایط لازم برای گسترش و پیشرفتشان در همه نوع فعالیت و کارکرد برخوردار باشندּ

ماده ١٣

۱- هر کس حق دارد که زبان خاص سرزمینی (زبان نیاخاکی) خود را که در آن زندگی میکند بیاموزد.




Namn:
Kom ihåg mig?

E-postadress: (publiceras ej)

URL/Bloggadress:

Kommentar:

RSS 2.0