باید که از پوپولیسم فاصله بگیریم و دمکراتیک عمل کنیم

یونس شاملی

آقای آراز سلیمانی عزیز در کامئنت شان مینویسند: "امروز هم یک آلمانی از من پرسید, کجائی هستم, در جوابش گفتم: اتنیکم تر ک است , اسم وطنم آزربایجان. دو باره از من سئوال کرد, نفهمیدم , ممکن است کمی روشن فرمائید؟ گفتم اجداد ما از ترکهای اوغوز آلتای بوده اند بعد به آزربایجان مهاجرت کرده اند. گفت , پس آزربایجانی هستید.گفتم نه نه آزربایجان اسم جغرافیا است, من ترک هستم. گفت , سر در نمی آورم. گفتم , راستش خودم هم سر در نمی آورم." (پایان نقل قول)

بایستی صمیمانه بگویم که این بحث ها آلوده پوپولیسم است. میدانم که شما صمیمانه از فکری که دارید دفاع میکنید. اما مفاهیمی به این سادگی (آذربایجان به مثابه جغرافیا، ترک به مثابه اتنیک و آزربایجان به مثابه وطن)، چرا باید بتواند میان فعالین مدنی و سیاسی آذربایجان خصومت آفرین باشد؟؟!! در پایین توضیحات مرا برای چندمین بار و البته اینبار نیز به زبانی متفاوت تر، بخوانید. اظهار نظرهای دیگر در این خصوص را، حداقل موقتا، کنار بگذارید و انگار که فقط من و شما با هم گفتگو میکنیم. من واقعا میخواهم بدانم شما با کجای این توضیحات من مخالفید؟

 

مورد اول: "آذربایجانی" در تعلق جغرافیایی / "آزربایجانلی" جغرافییا باغلی اولماغین گؤسته ریشی

شما و من (نوعی) هر دویمان آذربایجانی هستیم. به این دلیل ساده که یا در آذربایجان به دنیا آمده ایم و در آن بزرگ شده ایم و یا جد اندر جد آنجا زندگی کرده ایم و حتی کسانیکه که در این سرزمین زندگی میکنند و حس شان اینست که به این سرزمین تعلق دارند، آذربایجانی (آذربایجانلی) تلقی میشوند و هستند. به بیان دیگر ما با کمال میل میتوانیم خودمان را در هر کجای دنیا آذربایجانی معرفی کنیم. یعنی هر کسی (فارغ از تعلق اتنیکی) که حس تعلق به آذربایجان را دارد آذربایجانی است. اینکه شما در پاسخ یک آلمانی که از شما پرسیده "کجایی" هستید، بی جواب مانده اید و بالاخره به این نتیجه رسیده اید ک خودتان هم سردرنمی آورید! بسیار عجیب است. آن آقای آلمانی از شما پرسیده استکه "کجایی" هستید؟ و شما مطلقا میدانید که "کجا" مدلول جا و مکان است. در پاسخ آن آقای آلمانی هیچ آلترناتیو دیگری غیر از اینکه بگویید "آذربایجانی" هستید ندارد. ایشان از شما نپرسیده اند، به کدام ملت و یا ملیت و یا اتنیک تعلق دارید. پرسیده اند کجایی هستید؟ آیا کسی از شما آدرس خانه تان را بپرسد، شما بجای آدرس دادن، میتوانید از ملیت و یا هویت اتنیکی خودتان بگویید؟ اگر چنین کنید، طرف نخواهد گفت مثل اینکه ایشان حالشان خوب نیست؟! پس اینکه من و شما از کجا هستیم، یعنی کدام جغرافیا، کدام وطن، کدام کشور، کدام سرزمین، پاسخمان روشن است، من و شما "آذربایجانی" هستیم. از سوی دیگر برای ما ترکها در عین حال "آذربایجان" وطن ملی مان است، بنابراین خیلی طبیعی استکه هر کسی از ما بیرسد که کجایی هستید، در پاسخ با افتخار هم بگوییم که "آذربایجانی" هستیم. وطن ما آذربایجان جنوبی است. ایران وطن ما نیست. ایران کشور ماست. ایران یک جغرافیای سیاسی است. آذربایجان جنوبی، سرزمین قشقایی و سرزمین اوشار (بخشی از خراسان) وطن ترکان در است. ما شهروند ایران هستیم. آنهایی که شهروندی کشور ایران را ترک نکرده اند. این هم خود انتخابی است. بنابراین هر انسانی در آذربایجان و یا آذربایجان جنوبی زندگی میکند و یا زندگی کرده و اساسا حس تعلق به آن را دارد "آذربایجانی" (آزربایجانلی) است.

 

فاکتوری که لازم است اینجا اضافه  کنم آنست که بعضی از شخصیتها برای تخریب و حذف مخالفین خود در جنبش ملی دمکراتیک آذربایجان جهت حفظ اتوریته سیاسی و به احتمال زیاد ارضاء کیش شخصیت، تصویر بسیار نادرستی از تفکر دولتمداری در آذربایجان جنوبی ارائه میدهند. بایستی یادآور شوم که با وجود اینکه جنبش ملی دمکراتیک خلق ترک در آذربایجان جنوبی تبلور اراده سیاسی این خلق در این سرزمین است. اما دولت آذربایجان جنوبی دولتی مختص خلق ترک نیست و نباید باشد. بلکه دولت آذربایجان جنوبی دولت تمام احاد مردم با هر تعلق اتنیکی و دینی و یا غیردینی است. آذربایجان جنوبی سرزمین آنهایست که در آنجا زندگی میکنند. تفکر دولتمداری در آذربایجان جنوبی بر یک نظام فکری مدرن، سکولار (غیر دینی، نه ضد دینی)، دمکراتیک و منطبق بر تمامی موازین حقوق بین المللی و منشور جهانی حقوق بشر باید استوار باشد و هست. لذا دولت آذربایجان جنوبی دولت ملت خاصی نیست، بلکه دولت مردم آذربایجان جنوبی خواهد بود. طبیعی استکه تمامی ملیتها و اتنیکهای ساکن در آذربایجان به نسبت جمعیت خود در روند تحولات آن سرزمین تاثیر خواهند گذاشت، با اینکه نقش جنبش سیاسی خلق ترک در تاسیس دولتمداری در آذربایجان جنوبی غیرقابل انکار است، اما نقش سیاسی این جنبش در آذربایجان باید نقشی استوار بر موازین حقوق بین الملل، منشورجهانی حقوق بشر و دمکراتیسم (نه در سخن که در عمل) استوار باشد.

 

مورد دورم: "ترک" مدلول هویت اتنیکی است / "تورک" میللی هؤییت ین گؤسته ریسیدیر

شما و من (نوعی) هر دویمان از نقطه نظر اتنیک ترک هسیتم. یعنی هویت ملی و اتنیکی ما "ترک" است. اجداد ما و حتی همین امروز هم در آذربایجان مردم خودشان را "ترک" میدانند و "ترک" نیز میخوانند. حتی بیگانگان نیز ما را در ایران "ترک" میدانند و "ترک" میخوانند. تا همی ده- دوازده سال پیش کسی در آذربایجان خودش را نه "آذری" میخواند و نه خود را "آذربایجانی" معرفی میکرد. یعنی آذربایجانی خواندن ما برای خودمان نیست، برای دیگران است و پاسخی است برای پرسش "کجایی هستید"؟

البته باید اذعان کنم که تا کنون نه در میان توده مردم، کارگران، زحمتشکان و یا دهقانان، بلکه در میان تحصیل کردگان و متعلقین به طبقه متوسط  غلط مصطلح "آذربایجانی" (آزربایجانلی) معادل "ترک" استفاده شده و حتی امروز هم درمیان بخشی از فعالین سیاسی و مدنی و همچنانکه گفتم طبقات متوسط و خرده بورژوازی شهری غلط مصطلح "آذربایجان" (آزربایجانلی) به مثابه معادل "ترک" مورد استفاده قرار میگیرد. اما امروز وقتی ما از برپایی دولت در آذربایجان جنوبی سخن میگوییم بایستی به عوارض استفاده از مفاهیم نادرست در فردای تشکیل دولت آذربایجان جنوبی بیاندیشیم. یعنی وقتی میخواهیم یک دولت حقوقی برپا کنیم بایستی به جنبه های حقوق مسئله دقیق باشیم وگرنه تجربه فلاکت بار ترکیه و جمهوری آذربایجان در آذربایجان جنوبی نیز تکرار خواهد کرد. این بحث ها برای جدل با همدیگر و یا ایجاد خصومت نیست. این بحث ها جنبه های عمیق فکری و حقوقی دارد و بایستی در فضای سالم و دوستی انجام گیرد. این بحثها با مسابقه دادن حل نمیشود. به این و آن فحش دادن حل نمیگردد. بلکه با درایت، داشتن تلورانس و تحمل و در عین حال در فضایی دوستانه مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

 

وقتی میگوییم عنوان هویت ملی و یا ملیت ما "ترک" است، بدین معناست که در آذربایجان غیر از ترکها نیز زندگی میکنند. فارس، کرد، گیلک، ارمنیف تالش و.. هم جزو متعلقین به آذربایجان هستند. در فردای برپایی دولت آذربایجان جنوبی، تمامی این اتنیکها با نامها و نشانه های خود بایستی به رسمیت شناخته شوند. متعلقین به این اتنیک و یا ملیتها آذربایجانی هستند چون در آذربایجان زندگی میکنند، اما در نوشتن قانون (درست مثل کشورها مترقی جهان مثل سوئد) حقوق اتنیکی و زبانی ساکنان آذربایجان بایستی به رسمیت شناخته شوند. و هر شخصی در آذربایجان به مثابه شهروند این کشور و با حقوق برابر شهروندی کنار هم زندگی کنند. و وقتی دولت آذربایجان جنوبی برپا شد، این دولت (یا دولت- ملت) که در ادبیات سیاسی نه متعلقه به خلق ترک و یا ملیت ترک بلکه متعلق به تک تک مردم این کشور فارغ از تعلق اتنیکی آنهاست.

 

اما در شرایط کنونی که هنوز دولتی در آذربایجان جنوبی برپا نشده است، استفاده از مفهوم "ملت آذربایجان جنوبی" غیرواقعی است چون هنوز "دولت ملت آذربایجان جنوبی" برپا نشده است، و هم توهم زاست از این زوایه که مقصود از "ملت آذربایجان" کدامین بخش از مردم آذربایجان را شامل میشود؟ ترکها و یا غیرترکها؟ و یا هردو؟ این در حالیست که جنبش سیاسی موجود در آذربایجان جنوبی متعلق به ترکهاست و این هم طبیعی است. ترکها جمعیت غالب در آذربایجان هستند و روشن است که نیروی سیاسی خلق ترک که امروز خود را در قالب جنبش ملی دمکراتیک در آذربایجان جنوبی می نمایاند، نیروی اصلی تشکیل دهند دولت در آذربایجان جنوبی خواهد بود.

 

اما فاکت بسیار مهمی که در این جدل ها از نظر دور می ماند، نقش هویت ترکی خلق ما در بیداری و پیوستن به مقاومت ملی در آذربایجان جنوبی است. انکار هویت ترکی ما، تبعیض زبانی علیه "زبان ملی ما ترکی" و به ویرانی تبدیل کردن سرزمین ملی ما "آذربایجان جنوبی" فاکتورهای تعیین کننده در بیداری ملی خلق ما هستند. هویت ملی خلق ما را تحقیر میکنند، وطن ملی مان آذربایجان را به هر نحوی تاراج میکنند و منابع آن را (دریاچه اورمیه) می خشکانند و زبانمان را به مسخره میگیرند. این هر سه انگیزاننده جنبش ملی در آذربایجان جنوبی است. این سه نمیتواند با مفهوم "ملت آذربایجان" جبران شود. چون پدیده های بسیار متفاوتی هستند. در عین حال اگر میخواهیم هویت ملی و زبانی ما رسمیت یابد، چرا برای دیگر اقلیت های ملی در آذربایجان جنوبی اینکار را روا ندانیم. آنگاه می بینیم که آوردن اسم هویت ملی، آوردن زبان ملی خلقها تک به تک در حقوق و قانون اساسی کشور حائز اهمیت بسیاری است. نبود آن نقض اساسی در قانون بشمار میرود و مشکلات بسیار پیچیده ایی را برای کشور نوپا ایجاد میکند. معضلی  که امروز جمهوری ترکیه و جمهوری آذربایجان از آن زخمها خورده اند.

 

سوم: آذربایجان به مثابه وطن ملی / آزربایجان میللی وطن کیمی

من و تو (نوعی) وطن ملی مان آذربایجان (آذربایجان جنوبی) است. آذربایجان جنوبی برای خلق ما یا ملیت ترک نه از این جنبه که در آن زندگی میکنیم، بلکه از جهت "وطن ملی" بودن نیز حائز اهمیت است. گاه احساس میشود که اهمیت "وطن ملی" برایشان بخشی آنگونه که باید قابل فهم نیست. وطن ملی آذربایجان اهمیت اش در فراهم آوردن شرایط برای خلق ترک در برپایی دولتی در آذربایجان جنوبی است. به بیان دیگر ملتی که سرزمین و یا وطن ندارد، امکان تاسیس دولت را نیز نخواهد داشت. تفکر برپایی دولت در آذربایجان جنوبی مدیون "وطن ملی آذربایجان" است. بدون وطن ملی تشکیل دولت حتی نمیتوانست از خیالمان نیز بگذرد. ملیتهایی که دارای وطن ملی نیستند به مثابه مردم پراکنده در میان ملیت دیگری هستند که بی مهری بی دولتی علیه این خلقها همواره در درازنای تاریخ روشن و آشکار است. روم ها (کولی ها) از این نوع خلق ها به حساب می آیند. بنابراین پارامتر پراهمیت دیگر و یک پایه مثلث دولت شوندگی خلق ترک "وطن ملی آذربایجان" است. بدون آذربایجان به مثابه وطن ملی خلق ما میتواند حتی از نظر فرهنگی پلوئریزه شود و بعد از مدتی برای همیشه از صفحه تاریخ حذف گردد . اهمیت ندادن به "وطن ملی" برای یک انسان ملی در آذربایجان یعنی خودکشی. بنابراین بیهود دنبال دشمنان ساختگی گشتن و به تخریب این و آن پرداختن غیر از اینکه انرژی جنبش سیاسی ما را تحلیل میبرد، پوپولیسم را در میان مردم ما رواج میدهد و در عین حال خصومت های درون جنبش را بی مورد افزایش میدهد.

 

خلاصه:

اول: همهء آنانی که تبار آذربایجانی (بدون تعلق اتنیکی و ملی) دارند و در آذربایجان زندگی میکنند و در آنجا به دنیا آمده اند و یا حس تعلق به آذربایجان دارند، آذربایجانی هستند و در عین حال می بایست خودشان را آذربایجانی معرفی کنند. آذربایجان و یا آذربایجان جنوبی مامن و مسکن دیگر اتنیک ها و یا ملیتها یی (فارس، کرد، ارمنی، گیلک، ....) نیز هست.

دوم: هویت اتنیکی ما "ترک" و اسم زبان ملی ما "ترکی" است. "ترک" چه از جنبه هویت ملی و چه از جنبه زبان ملی و حتی وطن ملی، مهمترین فاکتور و هستهء مرکزی انگیزاننده در جنبش سیاسی و رهایی ملی در آذربایجان جنوبی است و همواره بایستی مورد دقت و توجه باشد. دقیقا به همین سبب نباید و نمیتوان عناوین هویت ملی و زبان ملی را به دلیل تاریخی بودن و انگیزاننده بودنشان تغییر داد، چه این تغییر از سویی به بحران هویت و از سوی دیگر به بحران فکری بسیار عمیقی در درون جنبش سیاسی در اذربایجان جنوبی راه میبرد. ضرر و زیان این تغییر ابعاد بسیار وسیعی داخلی و خارجی نیز دارد که از حوصله این نوشته خارج است. از جنبه دیگر رسمیت یافتن هویت ملی ترک و زبان ترکی درکنارش رسمیت یافتن هویت های اتنیکی غیرترک و زبانهای ملی آنان در آذربایجان، حرکتی بسوی انطباق با قوانین بین المللی و گامی در راستای دمکراتیزه کردن ساختارها در آذربایجان یا آذربایجان جنوبی است.

سوم: آذربایجان جنوبی وطن ملی خلق ترک ساکن در آذبایجان جنوبی و ایران است. بدون وطن ملی خلق ترک هرگز امکان دولت شوندگی را نمیتواند داشته باشد. بدون آذربایجان جنوبی، خلق ترک به روزگار ملتهای بدون وطن تبدیل میشوند و بصورت پراکنده درمیان ملت دیگری به تدریج رو به خاموشی میگذارند. بدون وطن ملی آرمان جنبش ملی که همانا تحقق دولتمداری در آذربایجان جنوبی است نمیتواند محقق شود. بی توجهی و کم اهمیت جلوه دادن وطن ملی آذربایجان یا آذربایجان جنوبی برای یک فعال مدنی و یا سیاسی به معنی خودکشی تاریخی و پذیرش سلطه دولت استعماری در ایران است. چون بدون آذربایجان جنوبی سخن گفتن از تشکیل دولت آذربایجان جنوبی بی معناست.

 

نتیجه:

اما بایستی یادآور شوم که تاکنون من کسی را در میان فعالین ملی و مدنی آذربایجان جنوبی نمی شناسم که حتی کوچکترین تزلزلی در خصوص اهمیت وطن ملی آذربایجان چه بصورت کتبی و چه بصورت شفاهی از خود نشان داده باشد. اما واکنش های مملو از عصبیت و احساسات از سویی و تفکرات پوپولیسیتی به دلیل کیش شخصیت و اتوریته طلبی های کاذب از سوی دیگر، در تلاش برای القاء چنین فکری در میان فعالین مدنی و سیاسی ماست. این جریان پوپولیستی حتی حاضر شده است برای اثبات این ادعای پوچ و بی اساس تعدادی از  فعالین ملی و مدنی را به قربانگاه کیش شخصیت و اتوریته طلبی خود ببرد. به نظر من مهران بهاری یکی از قربانیان این جریان است. هرچند که بداخلاقی ها، تندخویی ها و نقدهای ماکسیمالیستی آقای مهران بهاری نسبت به شخصیت های فعال آذربایجانی نه پذیرفتنی است و نه با هیچ اصول دمکراتیکی سازگار است.

یکی از مهمترین تلاشهای لازم برای فعالین جنبش ملی در آذربایجان جنوبی برخورد مناسب (نه خصمانه و نه تندروانه)  با شخصیتهایی استکه با تفکرات پوپولیستی مشغول تخریب شخصیتها و فعالین ملی ما از سویی و بدین واسطه ایجاد شکاف در جنبش ملی و رهایی بخش آذربایجان جنوبی از سویی دیگر هستند. امروز فعالین سیاسی و مدنی ما، بیش از هر زمان دیگر و در وسیع ترین شکل به همدلی، دوستی و اتحاد نیاز دارند. اختلاف فکری نمیتواند و نباید مانع همدلی و اتحاد فعالین ملی و مدنی جنبش سیاس مردم در آذربایجان جنوبی گردد. بنابراین بایستی شخصیتهایی را که چه با تکیه بر عصبیت و احساسات و چه به خاطر کیش شخصیت و اتوریته طلبی در سمت و سوی  تخریب و حذف عمل میکنند،  با ادبیاتی دمکراتیک و رفتاری دوستانه، از این رفتار برحذر داشت.

2014-01-08

[email protected]

 

منبع: یاداشت آقای آراز سلیمانی

https://www.facebook.com/araz.soleymani/posts/685918848097000

 




Namn:
Kom ihåg mig?

E-postadress: (publiceras ej)

URL/Bloggadress:

Kommentar:

RSS 2.0