“جنبش زنان ایران” از توهم تا واقعیت

بخشی از مقاله "فمنیسیم را نباید آلوده تبعیض و قربانی سیاست زدگی کرد" از دکتر سیمین صبری

شاید خالی از فایده نباشد که در خصوص عنوان “جنبش زنان ایران” نیز، که بارها در نوشته های فعالین فمنیست در مرکز ایران مورد استفاده قرار میگیرد، توضیح کوتاهی بدهم. توضیحی که شاید بتواند پرسشهایی را در ذهن زنان فعال در اقصا نقاط ایران ایجاد کند. توضیحی که شاید بتواند تضاد این عنوان (جنبش زنان ایران) را با برابری طلبی جنبش فمنیستی اندکی روشن کند.

 

به نظر من استفاده از عنوان “جنبش زنان ایران” برای بخشی از زنان ایران (نه همه آنان) در شرایط کنونی عنوانی غیرواقعی و حتی به انحصار و اسارت گرفته شده در ایران است. چون جنبشی که خود را “جنبش زنان ایران” میخواند، تنها و تنها زنان فمنیست فارس (و یا غیرفارسهایی که زبان فارسی به مثابه زبان فمنیستی مورد استفاده قرار میدهند) را دربرمیگیرد. زنان فمنیست ترک (یا جنبش زنان آذربایجان) و یا زنان فمنیست کرد (یا جنبش زنان کردستان) و زنان دیگر ملیتهای غیرفارس در آن حضوری  (مقصود حضور یک یا چند نفر متعلق به این خلقها نیست بلکه حضور حقوقی، تشکیلاتی و مستقل آن مناطق است)ندارند. به همین سبب آنچه که امروز “جنبش زنان ایران” خوانده میشود، در اصل “جنبش زنان فارسستان” (مقصود منطقه زیست فارسها در ایران) است. چون زبان این جنبش فارسی است و مناطق غیرفارس ایران زبانی غیر از زبان فارسی دارند و زبان فارسی به مثابه ابزار انتقال آگاهی فمنیستی در آن مناطق نادرست و غیرممکن است. زمانی میتوان از “جنبش زنان ایران” سخن گفت که فعالین جنبش مستقل زنان فارسستان، و فعالین جنبش مستقل زنان آذربایجان، و فعالین جنبش مستقل زنان کردستان و … با تشکیلاتهای مستقل خاص خویش به هم نزدیک شده و زیر یک چطر تشکیلاتی سراسری بنام “جنبش زنان ایران” گرد هم آیند و فعالیت بکنند. آنگاه میتوان آن جنبش را “جنبش زنان ایران” خواند. اما آیا واقعا امروز چنین تشکلهای مستقلی و چنان همپیمانی هایی وجود دارد؟  در چنین شرایطی استفاده از عنوان “جنبش زنان ایران” به توهم بیشتر نزدیکتر است تا به واقعیت. آیا استفاده از عنوان “جنبش زنان ایران” از سوی زنان فعال فارس به انحصاری درآوردن نام جنبش سراسری زنان در ایران را نشان نمیدهد؟ آیا این حرکت نقص حقوق دیگر بخشهای جنبش زنان در مناطق غیرفارس را دربر ندارد؟

 

نمونه دیگر تکیه به چنین متدی را میتوان در روش کار ”کانون نویسندگان ایران” مشاهده کرد. این کانون (کانون نویسندگان ایران) که در واقع کانون نویسندگان فارس و یا کانون فارسی نویسان در ایران است. اما خود را "کانون نویسندگان ایران" معرفی میکند. در صورتیکه در این کانون نه از نویسندگان ترک و نه از اهل قلم کرد و نه نویسندگان عرب و بلوچ هیچ خبری نیست. به بیان دیگر این کانون نیز زمانی میتواند از پسوند ”ایران” استفاده کند که کانونهای نویسندگان مستقل آذربایجان، کردستان، بلوچستان و الاحواز و… در زیر چطری سراسری گرد هم آیند و کانون نویسندگان ایران را برپا کنند. اما چنین نشده، نام ”کانون نویسندگان ایران” از سوی نویسندگان فارس و یا فارسی نویسان مصادره شده و مورد استفاده قرار گرفته است.

 

به نظرم فعالین فمنیست فارس،بایستی به نقد روانشناختی و جامعه شناختی خود، به نقد روشهای مورد استفاده، به نقد ادبیات مورد استفادهء خود بپردازند و در این راه از همکاری با فمنیست های ترک، کرد، بلوچ و عرب و… در مناطق غیرفارس دریغ نکنند. این شیوه نقد بایستی از هر دو یا چند سو نسبت به جنبش های زنان در نقاط مختلف ایران صورت گیرد. چون گاه نارسایی ها از بیرون بهتر به چشم می آید تا از درون.




Namn:
Kom ihåg mig?

E-postadress: (publiceras ej)

URL/Bloggadress:

Kommentar:

RSS 2.0